پيام
+
*آرزوي تو چيست؟*
آرزوي خودم اينه که در منزل خودم بدون هيچ آشوبي و بدون هيچ اتفاق خاصي فقط بميرم و بعدش ساده ساده فقط دفن بشم و خلاص.
آرزوي توچيست؟
هما بانو
03/6/24
جوادتبريزي
انشاالله عمرتون درکنارخانواده بلند وپرخيروبرکت باد وسايه تون مثل سايه نباشد،بلندو بالا باد@};-
انديشه نگار
عزيزم
my writings
786.سلام.وقت بخير.ارزوي ما اينکه شما رخت شهادت به تن کنيد تا آرزويي مرگ.ما يه هفت آسمان داريم اونم شما مي خواهيد از ما بگيريد.583
* راوندي *
اين فکر گه گاه بسراغ همه مياد اما نبايد زياد جدي گرفت . خستگي زياد عدم تفريح نا اميدي از آينده و ديگر مشکلاتي که دچار همه مردم شده و هر کسي هم که نت داره از اونها بي خبر نيست باعث ميشه آرزوي مرگ کنيم اما چون همه ميدانيم که مرگ دست خداست از اين جهت ما که هنوز زنده هستيم زنده ماندن ما داري علتي هست که از آن خبر نداريم .
* راوندي *
البته شما نسبت به اين مسائل بهتر فکر ميکنيد و هر چه را من و امثال من بخواهند بگويند بهتر ميدانيد اما در سخت ترين شرايط توکل بر خدا داشته باشيد زيرا که او نظاره گر ماست و بنظرم اين يک فرصتي هست که آنان که از دنيا رفتند بهر صورت اين فرصت را از دست داده اند تلاش براي نزديک شدن به خدا را ميگويم .
* راوندي *
پسرم دائم ميگه برو مسافرت برو خارج از زندگي لذت ببر اما من به او ميگويم من اگر بروم سر خاک پدر و مادرم که در بهشت معصومه قم هستند و اقواممان که در راوند هستند خيلي بيشتر از سفر به هر کجاي دنيا لذت ميبرم . البته او جوان هست و درک ميکنم که چي ميگه اما لذت واقعي در درون خود ماست و سبب ساز آنهم فقط خداست حتي اگر در راه رضاي او در انفرادي باشيم و هر لحظه شکنجه بشيم :)
كيوان گيتي نژاد و
اونا که من و مجبور کردن به رفتن از وطنم و همه آرزوهام که خانوادم کنارم پدرم برادر استادم و صاحب اکسير و ساير برادران و دوستانم را در زماني که تنها آرزوم بودن کنار اونها و شهادت منتها آرزوي من بود را فراموش که نمي تونم بکنم ولي آرزوي داشتنشون و بودن کنارشون و شهادت به جاي مردن را در کوچه باغ آرزوهام رها کنم برم جايي که مردن بزرگترين رهاورد آن است و اينکه آرزوي اينکه ساندويج هايي
كيوان گيتي نژاد و
را که بعد از شهادتم بر سر خاکم گذاشته اند تا مبادا از زير خاک هوس بيدار شدن و ساختن بخت بختيهاي جديدي را ايجاد نکنم و اينکه همه الان مي گن خدارو شکر داره ميره شرش کم کنه و ساندويج هاي به همين منطور بر سرخاکم سريع خورده شده فقط فقط يک آرزو مي کنه و آن اين است که بتوانم کساني که اين امر و مسبب بي عدالتي و کشتن انصاف و عدل و شرف در برابر زور و پارتي
كيوان گيتي نژاد و
همه آن چيزهايي که موجب شد عدل را فداي خواهشهاي مفسدان و علايق رزلواري کنند که دست من براي نجات خود از باعثين اين امر و اثبات حقانيت ام در برابر فساد و جرمي که ناکرده در آنجا که همه آنها را بر قامت من نهادند و اشتباه مرا به مسامحه جرمي نابخشودني و گناهي ناکرده بدان آنچه آنان نشان دادن و مرا محکوم رذليت و فساد خود نمودند
كيوان گيتي نژاد و
روزي را ببينم يا بعد شهادتم يااگر قسمت ام به ظلم اينان نشد بعد مرگم هرچند نوش دارو بعد از مرگ سهراب هم هم اکنون و بعد مرگ يا شهادتم است ولي براي درس عبرت اين افراد بر اينکه عدالت و شرفشون رو پاي خواهش هاي رزلانه زورگويان و مفسده خود قرار ندهند خواهش اين است در يک دادگاه علني محاکمه شوند و به سزاي اعمال کثيف و گنه اي که يک انسان را نابود کرد و او را و همه چيز او را گرفتند
كيوان گيتي نژاد و
و او را مجبور ساختند از همه آرزوها و تلاش هايي که براي يافت و داشتن و رسيدن به آنها فداي زياده خواهي و ظلم و آنچه به تنهايي و نداشتن فردي که فرياد رس من بوده باشد و ظالمين را از مفسده خود پشيمان يا بر انجام عدالت امر بنمايد براي من ممکن نبود و اين تنهايي من و اينکه آقازاده نبودم حتي در زبان هم حامي نداشتم جز چند دوست با شرفي که تا دنيا دنياست ازشون ممنونم و قدر دان آنان هم حتي الان که
كيوان گيتي نژاد و
با نابودي همه تابوي خود چند روز فاصله برايم باقي ست بتوانم روزي را ببينم که حق ام زنده شده و هرچند باختيم و باختم ولي دوست دارم روزي که شغلم را نمات يافته ديدم هرچند ديگر فرقي نمي کند چراکه هرآنچه بود باختيم و اينها را براي دلسوزي کسي نمي گويم آرزوي من از خدا بود و هست اما ميدانم ديگر فرصتي و حتي علاقه اي از سوي او که تنهاست براي مت تنها مانده و تنها کشيده ظلم در اين مقطع
كيوان گيتي نژاد و
و اين ماجرايي که هرگز از ذهنم نخواهد رفت که چه ظالمانه و چه ناحق حقوقم را پايمال کردند حق ام را ناديده گرفتند شرف و آبرويم را سوزاندند شخصيت ام را خورد کردند و تن و روحم را وادار به رفتن و جاکذاشتن تمام آرزوها و خواهش هايم جز ايمان باور و بيعنم که تا ابد با من است و اميدم رسيدن به معشوقيست کع شايد در روز صحرايراي احمر فرصت يابم بين ماندن در زير الم تا رفتن به گود تا مي توانم روان و
كيوان گيتي نژاد و
جان و روحش را ببويم و دردم را بگويم و بهش بگم چقدر دوسش داشتن چقدر مي خواهش و چقدر دوست داشتم روزي کنارش بودم و بقلش مي کردم حسابي بوش مي کردم البته کم حرف ميزدم و اصلا نمي نوشتم تا نفهمه نوشته هام و دوستام ويرايش مي کردن وگرنه خداوند خم در خواندن و فهميدن واژهاي با مشکل مترجم مواجه بود که جز بچه هاي پارسي و خانوم معلم به اين زبان محاوره دسترسي معنايي تبود
كيوان گيتي نژاد و
ولي همه اينها هم آرزوست و اونچه حقيقته من باختم و برام ديگه تموم شد الي اينکه آرزوي اينکه در يک محکمه عدل روزي آنها مجازات شوند که يک سرباز را بر خلاف حق و عدل مجبور به مهاجرت کردند و جز ننگ و بي آبرويي و فساد و حف خوري پاداش عمري سربازيش زير اين باور حيدري نبود که برعکس بهترين شاهد مظلوميت حيدريان بود در برابر ظالمين که او و هم فکران اش را بقاياي نظام انقلابي و زورگويي مي شماردند
كيوان گيتي نژاد و
من نتونستم از حيدري بودنم دفاع کنم ولي حق مي دهم به خود که تنهايي قادر نبودم از آرمانهاي در برابر گله وحشي از ظالمين جان سالم به در برم و دوستانم هم عملا در برابر اين هجوم وحشيانه چقدر مقاومت بلاخره تمام شد و ميروند وبي هيچوقت فراموش نمي کنم آرزويم را که اين زير براي اميد اينکه اگر ميشد معجزه براي حقانيت مظلوم خوب بود و چون اگر نشد روزي حداقل ببينم مسببين اش مجازات شده اند
كيوان گيتي نژاد و
د حق نابود شده ام احيا يا لااقل بيرون از دست ظالمين آمد هرچند براي من تموم شد ولي بچه هايم مي فهمند پدرشان آنقدرها هم تنها نبود و خدايي داشت که در نهايت يقين دارم مسبب ين اين ظلم را در درگاه حق اش مجازات مي کند والدين بار است در عمرم به کسي که ظلم کرد در حق ام حق گذشت را پاره و نابود کردم خدايا آرزوم شنيدي مي دانم نمي خواهي نجات ام دهي قبول مل رفتيم و شنيده ها و ديده ها را ديدم و شنيدم
كيوان گيتي نژاد و
مي دانم رفتن ام نه دلي را اندوهگين نه خاطري را ناراحت و نه ظالمي را پاسخگو نخواهد کرد ولي آرزو داشتن يک معجزه هميشه وجود داشته هرچند 99 درصد همه اونايي که بالاي دار رفتند اميد داشتند صبح حقشان از ظالم معلوم و دار پايين آيند ولي خودمانيم تاريخ چند بار اين فيلم را ساخته که حقيقت اش را انتظار داشته باشيم همديگر را با آرزوهاي خسته خسته نکنيم و بزاريم شايد حق جاري شود هرچند بعيد است
كيوان گيتي نژاد و
ولي آرزو و داشتن آرزوي معجزه بوده ولي من مي دانم که راه منتظر اسن و آينده اي دهشت بار و تنهاتر از وطن در انتظار م است و يک چيز که مرا تا وقت مرگ آزار مب دهد که چرا من چرا نزاشتن شهيد بشوم اين حقي بود که هيچوقت کسي نگفت نمي گذارد به آن برسم ولي امام گرفته شد و من نيز به بدترين بي رحمي زمان دچتر شدم و خداوند حر بودن را هم از مت دريغ کرد
كيوان گيتي نژاد و
و آرزوم اين است که گفتم من و ببخشيد خيلي دوستون دارم دعا کنيد روزي من بتوانم اين آرزوها رو بدور از رويا باور کنم نمي گم ديگه هيچي جز اون شتر ايشاالله چيزي نخوره و بزاره آرزو با معجزه فيلم اش ساخته بشه شايد اين فيلم غيرت بعضي از آقايون يقه سفيد را به لرزش دربياره و در برابر آنانکه به اسم عدالت بر جان بي عدالتي کيسه کشيدند و به اسم نظام سعي در القا فشارهاي ظالمانه و مفسده اس از خود در
كيوان گيتي نژاد و
ذهن داشتند را عملي مي کنند و امثال من را که اشتباهشان به شکل يک جنايت نگاشته شد و تنهايي شان و اينکه حرف آنها خريداري نداشت و اينکه جايي خواندم قاضي گفت چون معناي حرفش را نمي فهميدم پس محکومش کردم اين کجايش عدالت است که چون زبان من قابل درک نبوده پس لايق مجازاتم او مي توانست پيش از صدور حکم اين مشکل را عنوان تا کسي که زبان من را مب فهميد
كيوان گيتي نژاد و
را به کار مي گرفتيم نه اينکه حکمي.را به دليل درک نکردن
كيوان گيتي نژاد و
مفهومي جملات حالا بگذريم آب ريخته شده رو اميد برگاندنش به ظرف آنهم به زلالي قبل يک رويا اگر بود بايد اون رويا پردازش را تحريم رويا کرد تا ديگر از اين غلط هاي زيادي در خواب صورت نگيرد دردم گفتم شنيدي خدا و شنيد اگر کسي فرياد رسي بود باقي اش همون معجزه تا اگر اين مسئله روياي زيادي کخ عرض کردم قانونش در مجلس تصويب نشده
كيوان گيتي نژاد و
من دوباره روزي کيوان بشم
كيوان گيتي نژاد و
بهم فرصتي خدا بدهد که شايد به اين فکر مي کرد از ماحصل نعمت يا زحمتي من آن حسن را درک کنم و بر اصلاح خودم کوشش کنم ولي درک آن باعث تغيير استراتژي خداوندگار در انجام تمهيد يا از سر دور کردن قضا و قدري به حکم تغيير نگاه و ديد و کوچ نمودن و يا استقرار انديشه اي که تا ديروز درک اش نکرده ولي امروز به آن درک نائل شده خودم هم نفهميدم چي شد ولي يقين دارم خدا فهميد و مهم من درک او بود تا فهم خودم
mariii
{a h=40kn}كيوان گيتي نژاد و{/a} ان شالله
كيوان گيتي نژاد و
خدايا شکر