شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

mariii

+ *درپناه* چراغي سوسو ميکند پنجره اي در دل سياه شبِ شهر تا سحر روشن است خاموش هم بشود قلب پنجره در حال تپيدن و بي تابي است به دور نگريستن کار ما شده به سر دردهاي بي انتها به بهانه هاي کودکاني که بي حوصله ميشوند و چايي که دم ميکشد و تلخ ريخته ميشود در ماگ و در مقابل چشماني زُل زده ،يخ ميزند و بي مزه ميشود. سوالي ميپيچد در ذهن: در اين زمانه , ما مادران چند مرده حلاجيم آيا؟! اللهي در پناه تو
عالي.
mariii
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} لطف داريد استاد گرامي
عجب شما طبع شعري داريد و نمي سرايي
مادرم مي گفت گر بروي بيمار شوي و از پيش بيداد بيني فراموش پي کنمت انگار که از ابتدا راهي مقصد نبودي درد فراغ مي بيني و درد زمانه به سينه همچو چاقوي خصم اشقيا به خود فروکنم آيا ميداني و ميدانم تو پيشتر اسير آن پنجره اي هستي که عمريست من از پيش به دنبال يار و پيمانه خويشم؟بزار چشمانت رادرنوردم و در عزاي نداشتنش دمي راحت نشينم يار خود يافته ام و چون از عشقم خبردارشد جفاکردبه دلم
mariii
رتبه 95
1 برگزیده
52 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
mariii عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top